۱۷ شهریور ۱۳۸۹

پایان نامه

درود بر همه دوستان
برای خواندن شروع نامه بر روی لینک زیر کلیک کنید


جهنم افکار

Thesis

Hi all friends Start to read the letter click on the link below

Hell thoughts

۱۳ شهریور ۱۳۸۹

پاییز

"اکنون آنان مرا آسوده می‌گذارند
به غیبتم خو خواهندکرد
چشمانم را به‌هم‌می‌گذارم و
پنج تنها پنج چیز آرزو می‌کنم
پنج برگزیده‌.
نخست مهری جاودانه.
دیگر دیدار پاییز
که نمی‌دانم بودن را بی برگ‌های رقصان
برگ‌هایی که به خاک می‌افتند.
سوم زمستان شگرف
بارانی که دوستش دارم
زبانه‌های سرما بر صورتم، برف
چهارم تابستان
ِبه‌سان هندوانه‌ای فربه.
و پنج آن چشمان توست "ماتیلدا"
بی چشمانت خوابم آواره است
بودم نه در نگاهت نبوده است.
برایت بهار را قربان کردم تا
امتداد نگاهت بهار من باشد.
دوستان
تمام آرزویم این‌ها ست
کمی بیش از هیچ، اندکی کم از همه‌چیز."

قسمتی از "من سکوت می‌خواهم"
"پابلو نرودا"
Fall
"Now they leave me comfortable
Ghybtm accustomed to Khvahndkrd
My eyes and Bhhmmygzarm
Five only five things I wish
Five selected.
Mehri first immortal.
Other Fall meet
I do not know that being without leaves Dancing
Leaves the soil Myaftnd.
The third dramatic winter
I love the rain
Zbanhhay cold on my face, snow.
Summer Charm
Behsan Hndvanhay fat.
And its five eyes "Matilda"
Without sleep your eyes are displaced
I was not watching is not.
I sacrifice for you until spring Spring
is watching me along.
Friends
Wish all these sets
Little more than nothing, a little less of everything.
" Part of the "I want to silence"
"Pablo Neruda"